پلان اول: مسابقات جام جهانی برزیل با حرارتی خاص پیگیری می شود. چشم تمام مردم جهان به این رویداد جهانی دوخته شده است. میلیون ها نفر در سراسر جهان عا شقانه فوتبال را دوست دارند. شاید حکایت فوتبال برای آن ها حکایت زندگیست. حکایتی از تلاش، از جنگیدن، از برخورد، از شانس و بدشانسی، از امید و نا امیدی. فوتبال برای خیلی ها خصوصا در جوامع جهان سومی شاید بهانه ایست برای شادی ها و خوشبختی های کوچک. و شاید به دلیل همین شباهتهاست که بسیاری از ما با فوتبال زندگی می کنیم. اشک می ریزیم و لبخند می زنیم. سوای تمام اتفاقات اما این جام جهانی یک تراژدی خاص هم داشت. تراژدی باخت ناباورانه برزیل به آلمان و اشکهای کودکان برزیلی که دل بسیاری را به درد آورد. صحنه هایی که این روزها در بسیاری از سایتها و شبکه های اجتماعی دست به دست می شوند.

 


پلان دوم: اینجا غزه است. جایی که اسراییل اینبار هم به بهانه ربوده شدن شهروندانش با پرتاب راکت به دفاع از خود برخاسته است! دفاعی که لابد هیچ ارتباطی به تسلطش به منابع گازی منطقه ندارد. این روزها در غزه تراژدی دیگری در حال رخ دادن است. این بار نه یک تراژدی ورزشی با تمامی شباهتهایش به زندگی. بلکه این روزها در غزه خود زندگی تراژدیست. عکسها و تصاویری که هر روز منتشر می شود خبر از فاجعه ای انسانی میدهد. اما سوال اینجاست: کدام یک از این تصاویر در قرن بیستم باز تاب بیشتری دارد؟ کدامیک ما را بیشتر به فکر فرومی برد؟ کدامیک را بیشتر در شبکه های اجتماعی و در بین دوستانمان بیشتر به اشتراک می گذاریم؟