انسان به اقتضای اینکه مخلوق خداوند است نیاز به راهنمایی و هدایت از جانب او دارد. در این زمینه، شاید تشبیه به محصولات یک مجموعه‌ی تولیدی، بتواند موضوع را روشن‌تر کند. همان‌گونه که برای شیء ساخته‌شده توسط یک کارخانه، کسی جز سازنده‌ی آن‌کالا، توانایی و صلاحیت ارائه‌ی دفترچه‌ی راهنما جهت استفاده‌ی بهینه را ندارد، در مورد انسان هم هیچ‌کس جز خداوند متعال، توانایی و صلاحیت ارائه‌ی برنامه‌ای دقیق و کامل برای راهنمایی بشر به سمت سعادت را دارا نیست. چرا که فقط اوست که می‌‌تواند قانونی ارائه کند تا از هر اشتباه، فراموشی و ضعفی درامان باشد.
از سوی دیگر، اِعمال و اجرای قانون الهی بر روی زمین، نیازمند حاکمی عادل و عالم است تا در سایه‌ی عدالت و عصمتش از تشخیص نادرست و اجرای ظالمانه بپرهیزد و در سایه‌ی دانش و علمش از تفسیر غلط و تطبیق اشتباه، به‌دور باشد. در همین چند سطر کوتاه و با دلایل کاملا عقلی، نیاز به وحی‌ الهی و همچنین لزوم نبوت و امامت، ثابت گردید. نتیجه‌ی برهان ذکرشده، ضرورت نبوت است در زمان انبیا(علیهم‌السلام) و ضرورت امامت پس از بعثت رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله).

در زمان غیبت امام معصوم(علیه‌السلام) هم دقیقاً همین استدلال برای اثبات ضرورت «ولایت فقیه» بکار می‌رود زیرا نه انسان از «انسان‌بودن» خارج شده تا دیگر نیازی به معارف وحیانی و آموزه‌های الهی نداشته باشد و نه «احتیاج به فردی عالم و عادل» برای شناخت کامل و اجرای دقیق دین‌خدا از بین رفته است. علاوه‌براینکه محذوری به نام هرج‌ومرج و بی‌نظمی در جامعه‌ی اسلامی، از تبعات قطعی وانهادنِ احکام خداوند در عصر غیبت خواهد بود که قطعا مورد رضایت شارع مقدس نیست.

بنابراین گرچه برخی از شئون امام معصوم(علیه‌السلام) مانند «ولایت تکوینی» فقط اختصاص به ایشان دارد و نایب‌پذیر نیست اما برخی از شئون آن‌حضرت که در زمره‌ی مسایل تشریعی و امور عقلایی است(مانند: افتاء، تعلیم و تربیت، اداره‌ی امور جاری مردم و حفظ جامعه از تهاجم بیگانه و ...) قابل انتقال به نزدیک‌ترین فرد به آن‌حضرت، از لحاظ علمی و عملی است. (با اذعان به بسیار زیادبودن فاصله‌ی میان معصوم و غیرمعصوم)

همانگونه که در سال‌های حضور حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله فرجه‌الشریف) چهار نفر، به‌عنوان نایبان ایشان فعالیت کرده و برخی از شئون امام را برعهده داشتند در عصر غیبت آن عزیز هم امکان نیابت برخی شئون امامت از سوی افراد واجدالشرایط، کاملاً عقلانی و پذیرفتنی است و این همان «ولایت فقیه» است.