ابزار رایگان وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 36346
تعداد کل یاد داشت ها : 55
آخرین بازدید : 103/2/20    ساعت : 12:11 ص

اولویت مصالح خانواده

اگر زن و مردی پس از پیوند ازدواج، به عللی زوج خویش را مطابق با معیارهای خویش نیافتند؛ ولی به خاطر مصالح خانواده و ارزش گذاری به اصول این پیوند، علیرغم میل باطنی خویش کراهت و بی میلی نسبت به زوج خویش نشان ندادند و در حفظ این بنا و مصالح آن کوشیدند، به دلیل توجه و گذشت و ترجیح مصالح خانواده بر خواسته های شخصی، خداوند کریم دریچه ای از خیرات و برکات را به سوی آنان می گشاید، چنانچه در سوره نساء بعد از تأکید بر خوشرفتاری نسبت به همسران و امر به «عاشِرُوهُن بِالمِعْرُوف» می فرماید: «فَاِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی اَن تَکْرَهُوا شَیئا وَ یَجْعَلَ اللّه ُ فیه خَیرا کَثیرا(24)» ادامه مطلب...



      



بیانات امام خامنه ای

زن باید ضرورتهای مرد را درک کند و بر او فشارِ روحی و اخلاقی وارد نسازد. کاری نکند که او در  امر زندگی مستأصل شود و خدای ناکرده متوسّل به راههای خلاف و نادرست شود. باید او را به ایستادگی و مقاومت در میادین زندگی تشویق کند و اگر چنانچه کار او مستلزم این است که مثلاً نمی‌تواند یک مقداری به وضع خانواده رسیدگی کند، این را مرتّب به رخ او نکشد.

ادامه مطلب...



      

بیانات امام خامنه ای

همدلی و همکاری کردن، معنایش این است که همدیگر را در راه خدا حفظ کنید. تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. اگر خانمِ خانه می‌بیند شوهرش دارد دچار یک انحرافی می‌شود، فرضاً در یک معامله‌ی نامشروعی دارد قرار می‌گیرد، توی یک جریان غلطی دارد می‌افتد، توی پول در آوردنهای نادرست دارد می‌افتد، توی رفیق بازیهای ناسالم دارد می‌افتد، اوّل کسی که باید او را حفظ کند، اوست، اگر متقابلاً مرد این احساسها را به نوع دیگری از زنش کرد، اوّلین کسی که باید زن را حفظ کند شوهر اوست. البته حفظ کردن هم، با محبّت کردن و با زبان خوش و با منطق صحیح و با برخورد مدبّرانه و حکیمانه حاصل می‌شود نه با بد اخلاقی و قهر و این چیزها. یعنی هر دو مراقب باشند تا آن دیگری را در راه خدا حفظ کنند.

باهم همکاری کنید، به هم کمک کنید خصوصاً در امر دین. اگر می‌بینید طرف شما، شوهر یا زن شما کاهل نماز است، به نماز کم اهمیت می‌دهد، به راستگویی کم اهمیت می‌دهد، به مال مردم کم اهمیت می‌دهد، به شغل دولتی کم اهمیت می‌دهد، او را بیدار کنید، به او بگویید، به او بفهمانید و کمک کنید که خودش را اصلاح کند یا اگر می‌بینید که در امر محرم و نامحرم، در امر پاکی و نجسی، در امر حلال و حرام آدم بی‌اعتنا و بی‌مبالاتی است، به او توجه بدهید، او را آگاه کنید، کمک کنید که خوب شود. دروغگوست، غیبت کن است، به او تفهیم کنید، نه اینکه دعوا کنید، نه اینکه اوقات تلخی کنید، نه اینکه مثل یک منتقد بداخلاق بنشینید یک کناری هی نق بزنید.





      

 شهید عبدالله میثمی

میلاد پیامبر (ص) بود که مهریه را معین کردند.همان روز هم با حضور فامیل ها، یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه عقد را که خواندند، رفتیم باهم صحبت کنیم. دیدم دنبال چیزی میگردد. گفت: اینجا یه مهر هست؟ پرسیدم: مهر برای چی؟ مگه نماز نخوندی؟! گفت:حالا تو یه مهر بده. گفتم: تا نگی برای چی میخوای، نمیدم. میخواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله (ص) به او همسر عطا کرده! ایستادیم و باهم نماز شکر خواندیم.

وبلاگ پرستوی مهاجر

شهید حسین تاجیک

به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق! یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم: زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده. حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه اش بیشتره. بهش گفتم:خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه. نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی! گفت: نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم !

ازدواج و همسرداری شهدا

شهید مهدی زین الدین

ناهار خونه پدرش بودیم.همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید. تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم.این قدر کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده.

ازدواج و همسرداری شهدا

شهید سید عبدالحمید قاضی میر سعید

یه شب بارونی بود. فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباسها. همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده. گفتم اینجا چیکار میکنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت: ازت خجالت میکشم .من نتونستم اون زندگی که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ... حرفشو قطع کردمو گفتم : من مجبور نیستم . با علاقه این کار رو انجام میدم. همین قدر که درک میکنی، میفهمی، قدر شناس هستی برام کافیه.

ازدواج و همسرداری شهدا

شهید محمد ابراهیم همت

زمان خواندن خطبه عقد مادرم به ایشان گفت: قول میدهد که سیگار هم نکشد!!! خانمش گفت: مجاهد فی سبیل الله که سیگار نمی کشد، سیگار کشیدن دور از شان شماست!!! ادامه مطلب...



      


      

 

درباره نظام خانواده و شکل گیری و اهمیت آن رهنمودهای فراوانی در متون دینی ما ـ اعم از کتاب و سنت ـ وارد شده است
ادامه مطلب...